loading...
عاشقانه ها
سامان بازدید : 204 1390/03/07 نظرات (0)

543254654

زني از خانه بيرون آمد و سه پيرمرد را با ريش هاي بلند جلوي در ديد.
به آنها گفت: « من شما را نمي شناسم ولي فكر مي كنم گرسنه باشيد، بفرمائيد داخل تا چيزي براي خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسيدند:« آيا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال كاري بيرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمي توانيم وارد شويم.»
عصر وقتي شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را براي او تعريف كرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائيد داخل.»
زن بيرون رفت و آنها را به خانه دعوت كرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمي شويم.»
زن با تعجب پرسيد: « چرا!؟» يكي از پيرمردها به ديگري اشاره كرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پيرمرد ديگر اشاره كرد و گفت:« نام او موفقيت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب كنيد كه كدام يك از ما وارد خانه شما شويم.»
زن پيش شوهرش برگشت و ماجرا را تعريف كرد. شوهر گفت:« چه خوب، ثروت را دعوت كنيم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولي همسرش مخالفت كرد و گفت:« چرا موفقيت را دعوت نكنيم؟»
عروس خانه كه سخنان آنها را مي شنيد، پيشنهاد كرد:« بگذاريد عشق را دعوت كنيم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت كردند. زن بيرون رفت و گفت:« كدام يك از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقيت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسيد:« شما ديگر چرا مي آييد؟»
پيرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت يا موفقيت را دعوت مي كرديد، بقيه نمي آمدند ولي هرجا كه عشق است ثروت و موفقيت هم هست!
 

 

سامان بازدید : 192 1390/03/07 نظرات (0)

 

از هنگامي كه خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز مي گذشت.

فرشته اي ظاهر شد و عرض كرد : چرا اين همه وقت صرف اين يكي مي فرماييد؟

خداوند پاسخ داد : دستور كار او را ديده اي ؟

او بايد كاملا” قابل شستشو باشد، اما پلاستيكي نباشد.

بايد دويست قطعه متحرك داشته باشد، كه همگي قابل جايگزيني باشند.

بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شكر و غذاي شب مانده كار كند.

بايد دامني داشته باشد كه همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتي از جايش بلند شد ناپديد شود.....................

 

سامان بازدید : 199 1390/03/07 نظرات (0)
456546546654
اتل متل زباله
گاو قلي باحاله
هم شير داره هم آستين
شيرشو بردن فلسطين
بگير يک زن راستين
اسمشو بگذار حکيمه
که چادرش ضخيمه
.................................
.
آنکـــــــه دائم هوس سوختن مـــــا مي کرد
" کـــــــاش بنزين مرا نيـــــز مهيّــــــــــا مي کرد!
 پمپ بنزين و صف و کارت و منِ پيت به دست...
" کــــــاش مي آمد و از دور تماشا مي کرد...
.
...............................

سامان بازدید : 159 1390/03/07 نظرات (0)

123212331

مهربان ، ای لطیف:

کاری کن در مسیر شکوفایی و کمال از نو تعریف شوم. و در یک عروج،

الهی و پرواز خدایی از بعد زمینی و خاکی خود رها شوم و به بعد ،

افلاکی و آسمانی خود ارتقاع پیدا کنم . و به کمال برسم، به این توفیق

توفیق الهی که معا شقه ایی از نزدیک با حضرت دوست است ،


سامان بازدید : 241 1390/03/07 نظرات (0)

 

 

پسرك پدربزرگش را تماشا كرد كه نامه اي مي نوشت .بالاخره پرسيد :


- ماجراي كارهاي خودمان را مي نويسيد ؟ درباره ي من مي نويسيد ؟

پدربزرگش از نوشتن دست كشيد و لبخند زنان به نوه اش گفت :
.................

 

سامان بازدید : 153 1390/03/07 نظرات (0)
65465465
.
چقدر امشب پر از پرهای پروازم !
دلم سبک ، روحم وحشی ، احساسم تنهاست

می خواهم بال زنم تا اوج
تا قله ی مغرور سعادت؛
تا پاک ترین چشمه ی عادت.

امشب صدای زایش یک ستاره را می شنوم!
ثانیه های زمان در ذهنم چقدر نرم می گذرند.
چه حس گنگ بی تجربه ای دارم؛
و انگار بر سبکی ابر ها سوارم.

...............
سامان بازدید : 149 1390/03/07 نظرات (0)

56546546

سال آخر دبيرستان بودم وخيلي آدم خجالتي تا به اون سن كه رسيده بودم نتوسته بودم دوستي براي خودم پيدا كنم ولي اين اواخر تو راه مدرسه يه دختره نظرمو به خودش جلب كرده بود . اون هر روز از مسيري كه من ميرفتم عبور مي كرد ! اون با دوست اش كه دختر زشتي هم بود باهم بودند ولي خودش دختر زيباي بود ، جالب اينكه تا به من ميرسيدند دوست اون دختره محل نمي گذاشت ولي خودش به من چشمك ميزد من اوايل بي تفاوت بودم ولي بعدا' ديدم نميشه بي تفاوت بود آخه چشمك زدن كار هر روزاش شده بود
.................

سامان بازدید : 273 1390/03/07 نظرات (1)

5455

.

  لحظه ها را می شمارم تا بیایی نازنین
لحظه های پر زبی تابی کجایی نازنین

صفحه ساعت دگر طاقت ندارد ای دریغ
انتظارت دشمن است آخر کجایی نازنین

سنگ تنهای حیاط خانه را دیدم شبی
گریه می کرد از غمت آنجا کجایی نازنین

روز و شب اینجا و آنجا گشته ام در جستجو
آیتی نامی نشانی پس کجایی نازنین

.

....................................

..

 

سامان بازدید : 174 1390/03/07 نظرات (0)

89755

.

مثل آن مسجد بین راهی تنهایم...

 هر کس هم که می آید مسافر است می شکند .....

.هم نمازش را، هم دلم را ...

 و می رود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بی همگان بسر شود

بی تو اصن بحثشو نکن!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

.

 

سامان بازدید : 666 1390/03/07 نظرات (0)

.

كوك كن ساعتِ خويش !   

             اعتباري به خروسِ سحري ، نيست دگر

                          دير خوابيده و برخاسـتنـش دشـوار است

 كوك كن ساعتِ خويش !

             كه مـؤذّن ، شبِ پيـش

                          دسته گل داده به آب

                                 . . . و در آغوش سحر رفته به خواب

 كوك كن ساعتِ خويش !

             شاطري نيست در اين شهرِ بزرگ

                                       كه سحر برخيزد

                                    شاطران با مددِ آهن و جوشِ شيرين

                                                        دير برمي خيزند

 كوك كن ساعتِ خويش !

                      كه سحر گاه كسي

                         بقچه در زير بغل ، راهيِ حمّامي نيست

                             كه تو از لِخ لِخِ دمپايي و تك سرفه ي او برخيزي

 كوك كن ساعتِ خويش !

             رفتگر مُرده و اين كوچه دگر

                          خالي از خِش خِشِ جارويِ شبِ رفتگر است

 كوك كن ساعتِ خويش !

             ماكيان ها همه مستِ خوابند

                          شهر هم . . .

                                 خوابِ اينترنتيِ عصرِ اتم مي بيند

 كوك كن ساعتِ خويش !

             كه در اين شهر ، دگر مستي نيست

                  كه تو وقتِ سحر ، آنگاه كه از ميكده برمي گردد

                            از صداي سخن و زمزمه ي زيرِ لبش برخيزي

 كوك كن ساعتِ خويش !

             اعتباري به خروسِ سحري نيست دگر ،

                              و در اين شهر سحرخيزي نيست


تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
سلام به همه شما دوستان عزيز و بينندگان محترم . من سامان هستم و كارشناسي عمران ميخونم. آدما هميشه با ارزش ترين هديه ها رو به بهترين هاشون ميدن اين وبلاگ چيز با ارزشي نيست اما با همه سادگيش و با همه كميش تقديم ميكنم به همه ي ايرانيان عزيز. در ضمن خوشحال ميشم بعد از خوندن نظرات خودتونو هم بگيد كه باعث دلگرمي ما خواهد شد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 48
  • کل نظرات : 20
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 40
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 62
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 85
  • بازدید ماه : 295
  • بازدید سال : 9,358
  • بازدید کلی : 106,365